این پست را از بخشی از کتاب در ستایش دیوانگی اراسموس عینا آوردهام، به نظرم تفاوت نقد با نق را به خوبی نمایش میدهد.
اگر کسی هست که میخواهد به کار همه خردهگیری کند نصیحت من به او آن است که با پیروی از تیمون به بیابانی بگریزد و در آنجا به تنهایی از عقل و دانش خود بهره گیرد.
اراسموس
اما تیمون کیست؟
تیمون، فیسوف اهل آتن (قرن پنجم قبل از میلاد) که به واسطه نفرت خود از نوع بشر به صحرا گریخت و جز با آلسیبیاد با هیچ کس مراوده نداشت. زندگی او موجب الهام بسیاری از نویسندگان شده است.
چند وقتی است که از ریبرندیگ سازمانی گذشته است، تنها یک لوگو عوض کردند و وامصیبتا شروع شد. افرادی پشت سر هم توییت میزدند ای اهالی! اسامی طراحان را به یاد داشته باشید، دیگر با آن افراد کار نکنید.
بسیار جدی پی این موضوع بودند؟ اما چرا؟
ما نهایت بتوانیم درباره آن برند و لوگویش نق برنیم زیرا ما حتی متخصص آن رشته هم نیستیم اگر هم بودیم باز هم تا به ما پولی ندادهاند بهترست تلاش خود را معطوف بر روی پروژههایی که داریم کنیم. زیرا غیر از این تنها در حال نق زدن هستیم. نق زدن به نظرم نوعی ناراحتی است. مثلا ما نارحت باشیم از رنگ سرخ پرچم صربستان.
خب تو با همکاری با این ناراحتی و نارحت کردن خود آسیببش را میبینی یا مردم صربستان؟
اگر صربها ببینند آن سرخ ارزشش را ندارد زودتر از تو، بیخیالش میشوند.
برای آن برند نیز همچنین است مدیرانش متوجه شوند که نمیارزد، دست از آن طراحی میکشند. مگر اینکه بخواهند نابودش کنند.
خیلی از بارها من نیز خودم در حال نق زدن هستم، نق چرا اینرا خریدی؟ چرا آن کار را انجام دادی؟ ولی من نه درگیر بودهام، نه کمکی کردهام چرا باید اعصابم را به هم بریزم. پس بهتر است به نظرم نقد نکنم زیرا در بهترین حالت در حال نق زدن هستم.